دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
Application of Cybernetic Model into higher education management (Case: Ferdowsi University of Mashhad)
جایگاه الگوی سایبرنتیک در اداره دانشگاه ها
25815
10.22067/ijap.v8i1.6739
FA
بذرافشان مقدم
بذرافشان مقدم
صباغیان
صباغیان
آراسته
آراسته
شعبانی ورکی
شعبانی ورکی
Journal Article
2009
10
12
The purpose of this research is to identify the status of cybernetics in universities’ management with an emphasis on Ferdowsi University of Mashhad (FUM). A total of 139 questionnaires were sent to chancellor and vice-chancellors of FUM, Dean of faculties and their deputies, administrative and academic department’s chairs at the university to assess their point of view about the status of cybernetics in the University. Further 147 questionnaires were sent to managers and faculty members of twenty seventh Universities to access the same point regarding the purpose. The questionnaire has been developed based on Birnbaum cybernetic theory. Accordingly, supervision and control, tight and loose Coupling, interactions, decision making, hierarchy and leadership had been considered as major constructions of the questionnaire. Survey research, Mean, median, t-test, Mann-Whitney U and Kruskal-Wallis H. were used to analyze the data. The result indicated that the mean of the subjects’ viewpoints was 4.512. In other words, there is a significant difference between the observed mean of the research subjects' viewpoints and the theoretical mean. The research also showed a significant relationship between the six above factors. The data indicated that there is no significant difference between the viewpoints of the universitys’ managers. This means that there is a consensus between them in regard to the status of cybernetic in the university’s management. The findings showed that approximately, there is the same result in other universities in Iran.
Key words: cybernetic model, higher education, university management
این پژوهش با اتکاء به این مفروضه اصلی، ضرورت ارتقاء جایگاه الگوی سایبرنتیک در اداره دانشگاهها، و برای بررسی کارکرد سازمانی دانشگاه فردوسی مشهد صورت پذیرفته است. برای دستیابی به این هدف، نخست الگوی سایبرنتیک و کاربرد آن ارائه و بر اساس آن، شرایط و الزامات استفاده از این الگو، احصاء شده است. آنگاه وضعیت دانشگاه فردوسی مشهد با تکیه بر این شرایط و الزامات، مورد بررسی قرار گرفته است. در نتیجه کانون اصلی این پژوهش ناظر بر این سئوال است که جایگاه سایبرنتیک در دانشگاه فردوسی مشهد چگونه است؟ برای این منظور دیدگاههای کلیه مدیران دانشگاه فردوسی مشهد (139=N)، با استفاده از پرسشنامه ای که بر اساس نظریه سایبرنتیک تدوین شده است، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. مولفه های مورد بررسی در الگوی سایبرنتیک عبارتند ار: نظارت و کنترل، پیوندها، تعاملات، تصمیم گیری، سلسله مراتب و رهبری. داده های گردآوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه تحلیل شده و نتایج حاکی از آن است که میانگین دیدگاههای مدیرا ن دانشگاه فردوسی در باره وضعیت الگوی سایبرنتیک بطور معنی داری از میانگین نظری درجه های مورد وصف در ابزار گردآوری داده ها بیشتر است و بین نمرات مربوط به این مولفه های اصلی این الگو نیز در این دانشگاه رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد. بعلاوه، نظر به اینکه بین دیدگاههای مدیران دانشگاه فردوسی در باره میزان استفاده از این الگو تفاوت معنی داری مشاهده نشده است، می توان نتیجه گرفت که بین این مدیران در باره وضعیت مورد وصف، اتفاق نظر وجود دارد. در مجموع نتایج نشان می دهند که جایگاه الگوی سایبرنتیک در مدیریت دانشگاه فردوسی مشهد، در سه مؤلفه تصمیم گیری، نظارت و کنترل و رهبری، از وضعیت نسبتا مطلوبی برخوردار است. در مؤلفه نظارت و کنترل که شامل دو نوع ساختاری و اجتماعی می شود، نظارت و کنترل ساختاری دارای وضعیت نسبتا مطلوبی است ولی نظارت و کنترل اجتماعی از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست. با این وصف و بطور خاص، سه مؤلفه پیوندها، سلسله مراتب و تعاملات در این دانشگاه، ضعیف بوده و دانشگاه بایستی برای تقویت و بهبود این مؤلفه ها، تدابیری اندیشیده و تلاش ویژه ای مبذول نماید.
واژه های کلیدی: الگوی سایبرنتیک ، آموزش عالی ، مدیریت دانشگاهها .
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
Study of the relationship between Emotion and Causal attributions DimensionsWith Self-Esteem in Tabriz University students
بررسی رابطه هیجان ها واسنادهای علّی با عزت نفس در دانشجویان دانشگاه تبریز
25835
10.22067/ijap.v8i1.6736
FA
گروسی فرشی
گروسی فرشی
محمد الفت
محمد الفت
Journal Article
2009
10
11
In this investigation for studying the relationship between emotions and causal attribution dimensions( control center, controllability, constancy dimensions) with self-esteem, scholar has performed Rosenberg Self-Esteem Scale (RES), Watson, Clark, Positive Affective Negative Affective Scale (PANAS) and Causal Dimension Scale (CDS) Tests, in the case of 367 student subjects in Tabriz University. Spss statistical program, regression analysis and pearsonian correlation is used to analyse the hypothesis. The variables of the Causal Attribution Dimensions were studied in the success and failure situation. Multiple regression results show that , positive emotions and consequently, controllable, inner and constant attributions in the Success situation are the most important factors in increasing self-esteem, and an individual can raise his positive emotions and increase his self-esteem through internalization the attributions and knowing them controllable and constant. Also controllable and inner attributions in Failure situation are effective in increasing negative emotions; so it is probable that negative emotions are effective in decreasing self-esteem and so an individual’s physical and mental health is exposed to risk.
Keywords: Constancy, Control center, Controllability, Emotion, Self-Esteem.
دراین پژوهش، به منظور بررسی ارتباط بین هیجان ها و ابعاد اسناد علی ( ابعاد مرکز کنترل و کنترل پذیری و پایداری) با عزت نفس، پژوهشگر آزمون های عزت نفس روزنبرگ ، هیجان های واتسون و کلارک و مقیاس سنجش ابعاد علّی (واینر) را در مورد 367 شرکت کننده دانشجو از دانشگاه تبریز اجرا کرده است. در تحلیل فرضیه ها از برنامه های آماری SPSS و تحلیل رگرسیونی و همبستگی پیرسون استفاده کرده است و متغیرهای مربوط به ابعاد اسناد علّی در دو موقعیت (موفقیت) و (شکست) مورد بررسی قرار گرفتهاند. نتایج رگرسیون چندگانه نشان می دهد، از عمده ترین عواملی که در افزایش عزتنفس مؤثرند، هیجان های مثبت و به تبع ان انتسابهای کنترلپذیر و درونی و پایدار در موقعیت موفقیت است و فرد میتواند با درونیکردن و کنترلپذیر و پایدار دانستن آن ، هیجان های مثبت خود را بالا برده و عزتنفسش را افزایش دهد. همچنین انتساب های درونی وکنترلپذیر در موقعیت شکست در افزایش هیجان های منفی مؤثرند. احتمال میرود، هیجانهای منفی در پایین بردن عزت نفس مؤثر باشند و به تبع آن سلامت جسمی و روحی فرد به مخاطره افتد.
کلید واژه ها : عزت نفس، هیجان ، مرکز کنترل، کنترلپذیری ، پایداری
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
Determining indicators of effective classroom management in universities and higher education institutions
تعیین شاخصهای مدیریت موثر کلاس در دانشگاهها و
25859
10.22067/ijap.v8i1.6740
FA
شریفیان
شریفیان
نصر
نصر
عابدی
عابدی
Journal Article
2009
10
12
Classroom management is one of the most important dimensions of effective teaching. The research determines effective teaching indicators in five domains including: designing and developing courses; teaching; management of classroom; human and social relationships and evaluating students academic performance. Because of the broadness of the subject, in this paper only the domain of classroom management has been discussed.
The method is quantitative-qualitative. In the qualitative part, the researchers interwieved national exemplar academic staff. In quantitative section the performance of Isfahan University academic staff was evaluated. Statistical population included two groups. One of these groups included national exemplar academic staff from Isfahan University, Isfahan Technical University and Isfahan Medical University. To select national exemplar academic staff, meaningful sampling was used and 15 people of them were interwievd. To select faculty members of Isfahan University stratified sampling method were used. After estimating sample size, 58 people were selected. In order to evaluate the performance of the selected faculties in the quantitative part, 1245 third and forth grade undergraduate students took part in the research.
Findings of research indicated that national exemplar academic staff emphasized on: importance of classroom and quality of classroom management; and having respectful behaviors with students. The measured mean in the quantitative section was 3.87 and it was more than the means of effectiveness criterion (3.5). The observed differences among the performance of the faculty members in regard to their faculties and degree were not significant, except in regard to teaching experience, that is faculty members with 1-10 years experience had better performance than those with 11-20 years.
Key words: Classroom management in university- Theories of classroom management – National exemplar academic staff - Faculty member.
مدیریت کلاس از ابعاد مهم تدریس اثربخش است. نشانگرهای تدریس اثربخش در پنج مقوله شامل 1- طراحی و تدوین درس، 2- ارائه درس، 3- مدیریت کلاس، 4- روابط انسانی و 5- ارزشیابی از عملکرد تحصیلی دانشجویان مورد بررسی قرارگرفته که به علت گستردگی، در این مقاله فقط مقوله مدیریت کلاس مورد بحث واقع شده است.
روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و از منظری دیگر کمی- کیفی است. در بخش کیفی با استادان نمونهکشوری مصاحبه شده و در بخش کمّی عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان به وسیله پرسشنامه محققساخته مورد بررسی قرارگرفته است. جامعه تحقیق شامل استادان نمونهکشوری دانشگاههای اصفهان، صنعتی اصفهان و علوم پزشکی اصفهان و اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان است. برای انتخاب استادان نمونهکشوری، از روش نمونهگیری هدفمند استفاده گردیده و با 15 نفر از آنان مصاحبه شده است. برای انتخاب اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان، از روش نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم استفاده شده است. حجم این جامعه در سال تحصیلی 84-83 تعداد 395 نفر بوده که از میان آنها 58 نفر انتخاب شده است. برای ارزیابی عملکرد افراد انتخاب شده، تعداد 1245 دانشجوی زن و مرد سالهای سوم و چهارم مقطع کارشناسی در تحقیق شرکت داده شدند.
یافتههای تحقیق نشان داد که در بخش کیفی، استادان نمونهکشوری بر دو مقوله 1- اهمیت کلاس و چگونگی مدیریت آن و 2- رفتار محترمانه با دانشجویان تاکید داشتهاند. در بخش کمی، اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان با کسب نمره 87/3، بیش از حد متوسط (5/3) به نشانگرهای مدیریت کلاس توجه داشتهاند. عملکرد اعضای هیات علمی برحسب دانشکده و مرتبه علمی تفاوت معناداری نداشته، اما عملکرد آنان برحسب سابقه تدریس متفاوت بوده است. اعضای هیات علمی دارای سابقه تدریس10-1 سال نسبت به افراد دارای سابقه تدریس20-11 سال در زمینه مدیریت کلاس عملکرد بهتری داشتهاند.
واژههای کلیدی: مدیریت کلاس در دانشگاه - نظریههای مدیریت کلاس- استاد نمونهکشوری- عضو هیات علمی.
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
A Study of Comparision of Motivational Beliefs regarding Self regulated Learning among Normal and Gifted and Learning Disable Children in Shiraz
مقایسه باورهای انگیزشی در یادگیری خود نظم یافته میان کودکان تیزهوش. ناتوان یادگیری و عادی درگروهی از دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان شیراز
25900
10.22067/ijap.v8i1.6741
FA
البرزی
البرزی
خیر
خیر
Journal Article
2009
10
12
The aim of this study was to compare self regulated learning among normal, gifted and learning disable children. Two hundred and two students(76 gifted, 77 normal, 49 learning disable) were included in this study. Two measures were used to collect data:1) Academic Self Regulation Learning (SRQ-A) version for students normal 2) Academic Self Regulation Learning (SRQ-A) version for students with LD. Analysis of the data revealed that: In external style regulation, learning disable were higher than normal and gifted children, and in Introjected and Identified style regulation gifteds were higher than normal and learning disable children. The research also showed that mother education and father’s job better predicted relative autonomy Index. At the end, the conclusion and implications of the results were discussed.
Keyword: Motivational Beliefs, Self regulated Learning, Learning Disability
تعمق و پژوهش پیرامون علل مبادرت افراد به فعالیتهای تحصیلی ومدرسه ای جایگاه ویژه ای در روانشناسی وتعلیم وتربیت به خود اختصاص داده است. درهمین راستا هدف از پژوهش حاضر مقایسه باورهای انگیزشی کودکان تیزهوش ،ناتوان یادگیری و عادی دریادگیری خودنظم یافته بود. به این منظور 76 دانش آموز تیزهوش، 77 دانش آموز عادی و 49 دانش آموز ناتوان یادگیری در دامنه سنی 10-12 سال به صورت تصادفی از مدارس شهرستان شیراز انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از دو فرم مختلف پرسشنامه خودگردانی یادگیری(SRQ_A) ریان وکانل(1989) که از چهار سبک تنظیمی بیرونی، درون فکنی، همانند سازی ودرونی تشکیل شده است، استفاده گردید. روایی و پایایی پرسشنامه ها احراز گردید. نتایج تحلیل های آماری حاکی از آن بود که در سبک تنظیمی بیرونی، کودکان ناتوان یادگیری نسبت به کودکان عادی و کودکان تیزهوش نمرات بالاتری کسب کردند. در سبک تنظیمی درون فکنی و همانند سازی کودکان تیزهوش نسبت به کودکان عادی و ناتوان یادگیری میانگین بالاتری دارند و در سبک تنظیمی درونی میان کودکان تیزهوش وعادی تفاوت معناداری وجود نداشت، اما این دو گروه با کودکان ناتوان یادگیری تفاوت معناداری داشتند(01/0P
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
Development of pathern of face recognition among Iranian sample
بررسی الگوی تحول ادراکی بازشناسی چهره در نمونه ی ایرانی
25927
10.22067/ijap.v8i1.6742
FA
امین یزدی
امین یزدی
Journal Article
2009
10
12
Face recognition has been attended as a model of children’s perceptual skills development. Faces provide the most important visual stimulus for human communication. Identity, emotional expressions, age and gender are being understood by attending to faces. So, having ability to read faces is an essential element of social and cognitive development. The research shows that children have more difficulty in recognition and encoding of faces than adults. It is unclear, however, whether this difficulty is due to their low information processing skills or their limited experiences on faces. The research aimed to investigates Iranian face recognition skills and to study the role of experience in developing face recognition ability. Participants were three groups of subjects including 22 5- years-olds, 22 9-year-olds and 22 adults. They answered to face recognition tasks consisted in three conditions: full face, inner face and outer face. The results showed that in parallel to increasing age, there were an improvement on both speed and accuracy of responses. These results are consistent with those findings conducted in the western cultures demonstrating a development of children’s face recognition performance on all full, inner and outer tasks. The research support those who claim being universality in face recognition development. The research also supports the role of experience in learning to differentiate the human face features.
Key terms: face recognition, internal and external features of face, perceptional development.
چکیده: بازشناسی چهره به عنوان الگویی از رشد مهارتهای ادراکی مورد توجه خاص پژوهشگران می باشد. چهرهها مهمترین محرکهای بصری را در روابط انسانی فراهم میکنند. از طریق چهره، هویت و هیجانات افراد و نیز سن و جنسیت آنها درک میشود. لذا رشد و توانایی برای خواندن چهرهها و شناسایی افراد بر اساس چهره ، به عنوان مهارتی شناختی، جنبهای اساسی از رشد شناختی و اجتماعی تلقی می گردد. تحقیقات نشان داده اند که خردسالان در مقایسه با بزرگسالان در رمزگذاری و بازشناسی چهره مشکل دارند. اینکه دشواری خردسالان در بازشناسی چهره ها، به خاطر کمبود تجربه در مواجهه با چهرههاست یا اینکه سطح پایین مهارتهای پردازش اطلاعات آنها باعث عملکرد ضعیف آنها میباشد مورد بحث می باشد. پژوهش حاضر با سنجش مهارتهای بازشناسی چهره بر روی نمونه ی ایرانی ، تلاش دارد رشد مهارت بازشناسی چهره های ناآشنا، همگانی بودن ونقش تجربه در رشد توانایی بازشناسی چهره را بررسی نماید. شرکتکنندگان شامل سه گروه 22 نفره از کودکان 5 ساله، 9 ساله و بزرگسالان بودند که به تکالیف بازشناسی چهره در سه حالت چهره کامل، چهره داخلی و چهره بیرونی پاسخ دادند. نتایج نشان داد که در هر سه نوع از تکلیف ، با افزایش سن، صحت و سرعت پاسخدهی افزایش می یابد. پژوهش اخیر همخوان با نتایج قبلی ، ضمن تأکید بر وجود فرایند رشد در بازشناسی چهره، نشان داد که با افزایش سن عملکرد کودکان در هر سه تکلیف بازشناسی چهره کامل، چهره داخلی و چهره بیرونی بهبود مییابد. نتایج تحقیق از یکطرف تایید کننده رویکرد همگانی بودن فرایند رشد بازشناسی چهره است که در همه ی جوامع و فرهنگ ها تحقق مییابد و از طرفی دیگر بیانگر نقش تجربه در فراگیری جنبههای تمیزدهنده چهرههای انسانی است.
کلمات کلیدی : بازشناسی چهره ، جنبه های داخلی و بیرونی چهره ، پردازش ترکیبی چهره ، رشد ادراک
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
An Investigation of the changing pattern of reading errors in students 2nd to 5th grades of primary schools.
بررسی تغییر الگوی خطاهای خواندن دانشآموزان در پایههای دوم تا پنجم ابتدایی شهر اصفهان
25959
10.22067/ijap.v8i1.6743
FA
عزیزیان
عزیزیان
عابدی
عابدی
Journal Article
2009
10
12
This research was carried out with the aim of investigation the changing pattern of reading errors in students of 2nd to 5th grades. The samples of this study were 120 students who recruited using multi-stage random sampling method . The findings of this study indicated that the highest kinds of reading errors in second and third grades were vowelisation and repetition errors and the highest kinds of reading errors in fourth and fifth grades were repetition and word correction errors in reading. The lowest kind of reading errors in all grades were reversal reading error. In general reading errors differed quantitatively and qualitatively.
Keywords: reading errors , vowelisation , repetition , word correction , reversal
این پژوهش با هدف بررسی نوع خطاهای خواندن دانش آموزان پایه های دوم تاپنجم ابتدایی انجام شد.آزمودنیهای پژوهش شامل 120 دانش آموز پایه های دوم تا پنجم(ازهر پایه30نفر)بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از بین دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر اصفهان انتخاب شدند.یافته های بدست آمده از تحلیل خطاهای خواندن با استفاده از آزمون مانوا حاکی از آن بود که بیشترین نوع خطای خواندن در پایه های دوم و سوم مربوط به واکه گذاری و تکرار کلمه بود ودر پایه های چهارم و پنجم بیشترین نوع خطا را تکرار و اصلاح کلمه خطا به خود اختصاص داده بود. کمترین نوع خطا در کلیه پایه های مورد بررسی وارونه خوانی بود. به طور کلی می توان نتیجه گرفت خطاهای خواندن در پایه های مورد بررسی هم ازنظر کمی و هم از نظر کیفی متفاوت بود.
واژه های کلیدی: خطاهای خواندن، واکه گذاری، تکرار، اصلاح کلمه، وارونه خوانی
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
The effect of combined modern models of teaching upon learning of Farsi , Arabic and English lessons at grade two junior school.
مطالعه تأثیربه کارگیری یک الگوی تدریس ترکیب شده از الگوهای نوین تدریس بر یادگیری یک مبحث مشترک در دروس زبان فارسی، عربی و انگلیسی، پایه دوم راهنمایی
25988
10.22067/ijap.v8i1.6745
FA
جعفری ثانی
جعفری ثانی
Journal Article
2009
10
12
In this study ,at the first stage different teaching models and the pertinent studies were examined and then a combined teaching model based on advanced organizer models, inductive models, attaining concepts and partners in learning was developed. This model was used to teach Farsi, Arabic, and English language grammar to the students of the second grade of guidance school. Then, the influence of this teaching model (Independent Variable) on the student’s performance in the teaching model on the students’ degree of learning in the aforementioned subjects .The present study, having a quasi-experimental design, was done in two phases. The first phase was devoted to examining the weaknesses and problems of the lesson plans and those of the tests used. In the second phase, ten classes of male students (the experimental group) were taught according to the modified and improved lesson plans in the two educational districts in Mashhad. The design of the study included a pretest and posttest and the classes were randomly assigned to the control and experimental groups. The t`test was performed on the obtained data. Moreover, the participating teachers and students were asked to answer a questionnaire .The findings of the study revealed that the experimental group performed better in all designed courses on the relevant tests. The finding also showed teachers’ and students’ satisfaction with the implementation of the lesson plans designed.
Key words: combined teaching model, advanced organizer model, inductive model, attaining concept, partners in learning, Farsi, Arabic, English, second grade of guidance school .
هدف اصلی این پژوهش مطالعه تاثیربه کارگیری یک الگوی ترکیبی بر یادگیری دانشآموزان در دروس فارسی، عربی و انگلیسی دوم راهنمایی میباشد. این پژوهش شبه تجربی است ،که طی دو مرحله مقدماتی و نهایی به اجرا در آمده است. مطالعه نواقص و مشکلات طرح درسها و آزمونهای ساخته شده و اصلاح آنها در مرحله مقدماتی و اجرای طرح درسها در نمونه اصلی شامل بیست کلاس پایه دوم (ده کلاس به عنوان گروه آزمایشی و ده کلاس به عنوان گروه گواه) در مرحله نهایی صورت گرفته است. در اجرای پژوهش از پیش آزمون و آزمون نهایی و گمارش تصادفی کلاسها ی پایه دوم در هر مدرسه به عنوان آزمایشی و گواه استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش مدارس راهنمایی پسرانه ناحیه 1و4 آموزش و پرورش شهر مشهد میباشند و نمونه مورد مطالعه شامل ده مدرسه که از هر مدرسه دو کلاس پایه دوم ( جمعاً 20 کلاس پایه دوم) به صورت خوشه ای انتخاب شده اند.
نتایج عمده حاصل از اجرای طرح درسهای مبتنی بر الگوی ترکیبی در گروههای مورد مطالعه در هر سه درس فارسی، عربی و انگلیسی به تفکیک حاکی از این است که به کارگیری طرح درسهای مزبور( بر اساس الگوی ترکیبی) تا حد زیادی بر پیشرفت نمره آزمون نهایی دانشآموزان گروه آزمایشی در دروس فارسی ، عربی و انگلیسی هر کدام به صورت مجزا موثر بوده و به عبارت دیگر تأثیر معنادار ایجاد کرده است. همچنین به کار گیری طرح درسهای فوق بر معدل نمره هر سه درس نیز تأثیر معنادار به همراه داشته است. نتایج نظرخواهی معلمان و دانشآموزان پس از اجرای طرح درسها نیز نشان میدهد که آنها تا حد زیادی از اجرای طرح درسهای مبتنی بر الگوی ترکیبی رضایت داشتهاند.
واژههای کلیدی: الگوی تدریس ترکیبی،یادگیری مبحث مشترک، زبان فارسی،زبان عربی وزبان انگلیسی ، پایه دوم راهنمایی، الگوی پیش سازماندهنده، الگوی تفکر استقرایی، الگوی دریافت مفهوم، الگوی یاران در یادگیری.
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
A Study of the Development of Social Cognition and It’s Relation to Cognitive Developmental Level in Children
بررسی تحول شناخت اجتماعی و رابطه آن با طراز تحول شناختی در کودکان
26004
10.22067/ijap.v8i1.6746
FA
اسعدی
اسعدی
امیری
امیری
مولوی
مولوی
Journal Article
2009
10
12
The purpose of this research was to study development of social cognition and it’s relation to cognitive developmental level of nursery, preschool and second graded children of Isfahan. 123 participants (61 males and 62 females) were selected quite randomly, using cluster sampling, from 3 geographical areas of Isfahan (north, center and south) and False Belief Tasks. They placed in 3 groups of nursery schoolers, preschoolers and second graders. Then children interviewed according to Piagetian clinical method with mental conservation tasks (surface and length). Data analysis using Pearson correlation and MANOVA, showed that social cognition has a developmental trend (P
این پژوهش با هدف بررسی تحول شناخت اجتماعی و رابطه آن با طراز تحول شناختی در کودکان مقاطع مهدکودکی، پیش دبستانی و کلاس دوم مدارس ابتدایی شهر اصفهان انجام شده است. بدین منظور123 آزمودنی (61 پسر و 62 دختر) به صورت تصادفی و با استفاده از نمونه گیری خوشه ای از مهدهای کودک و مدارس ابتدایی 3 منطقه ی جغرافیایی شمال، مرکز و جنوب شهر اصفهان انتخاب شدند. اطلاعات لازم با استفاده از تکالیف نگهداری ذهنی سطح و طول پیاژه برای سنجش طراز تحول شناختی، و نیز تکالیف باور کاذب برای بررسی شناخت اجتماعی کودک جمع آوری گردید. نتایج تحلیل داده های پژوهش با روش های همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس نشان داد: شناخت اجتماعی در کودکان، از روندی تحولی پیروی می کند و افزایش این توانایی را با افزایش سن در کودکان تأیید کرد( P
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
Theoretical And Experimental Comparison (Practical) of the Whole and the Part Perception Approaches of Education Need Assessment (Case: Khorasan Electricity Company)
مقایسه نظری و تجربی(عملی) رویکردهای کل نگر و جزءنگر نیازسنجی آموزشی (مورد: شرکت برق منطقه ای خراسان)
26021
10.22067/ijap.v8i1.6798
FA
سعیدی
سعیدی
Journal Article
2009
10
31
We can provide essential conditions for efficient education at the time of the duty if the educational need assessment approach is suitable. This article aims to know the whole perception approach (organization analysis method) and part perception approach (job analysis method, individual analysis in opinion assessment) in educational need assessment, and more accurately, so resorted to compare them. Two kinds of comprison processed between tow approach in this relationship. First theoretical comparison and analysis of each appraches and then their experimental comparison processed in khorasan Electricity company during 2002 and 2004.
The study of the past project showes that more projects chose part perception appraches about khorasan Electricity company showed that in attetion of the whol perception approach is equal to in attention or in other words the lack of the discovery of many necessary educational need.
Key words: Educational need assessment, Individual analysis, job analysis, The whole perception approach, The part perception approach.
در صورت مناسب بودن رویکرد نیاز سنجی آموزشی می توان شرایط لازم را در جهت اثر بخش شدن آموزش های ضمن خدمت فراهم ساخت. این مقاله با هدف شناسایی هر چه دقیق ترٍ رویکرد کل نگر نیازسنجی آموزشی (روش تجزیه و تحلیل سازمان ) و رویکرد جزء نگر نیازسنجی آموزشی (روش تجزیه و تحلیل شغل ،تجزیه و تحلیل فرد در نظر سنجی ) به مقایسه آنها اقدام نموده است. در این رابطه دو نوع مقایسه میان دو رویکرد صورت پذیرفته است. ابتدا مقایسه نظری و تحلیل هر یک از رویکردها و سپس مقایسه تجربی آنها در شرکت برق منطقهای خراسان (1381 و 1383) انجام پذیرفته است.
مرور پیشینه نشان داد که بیشتر پروژه های نیازسنجی رویکردی جزء نگر را اتخاذ کردهاند اما مقایسه تجربی (عملی)دو رویکرد در مورد شرکت برق منطقه ای خراسان نشان داد که غفلت از رویکرد کلی نگر معادل بی توجهی و یا به تعبیری عدم کشف بسیاری از نیاز های آموزشی ا ساسی است .
واژه های کلیدی: نیاز سنجی آموزشی_ تجزیه و تحلیل فرد -تجزیه و تحلیل سازمان- تجزیه و تحلیل شغل- رویکرد کل نگر- رویکرد جزء نگر
دانشگاه فردوسی مشهد
پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره
2251-6352
08
1
2007
10
23
A comparison of child rearing practices with identity styles and their relationship among students of both sexs of preuniversity level in shiraz
مقایسه شیوه های فرزند پروری با سبکهای هویت و بررسی رابطه آنها در دانش آموزان دختر و پسر پیش دانشگاهی نواحی چهار گانه آموزش و پرورش شهر شیراز
26035
10.22067/ijap.v8i1.6748
FA
خواجه پور
خواجه پور
عطار
عطار
Journal Article
2009
10
12
The objective of this research is to compare child rearing pratises with identity styles among students of both sexs of preuniversity level in shiraz.
The sample consists of 657 of boys and girls of preuniversity level who have been selected by simple random sampling from highschools of four districts of Shiraz .The reseach has been conducted using two questionnaires: Bennion and Adams identity questionnaire and scheafer,s child rearing practices questionnaire. interpretation of data using 1- way ANNOVA , independent t- test , Chi – square and correlation coefficient leads to fllowing results :
1-There is a significant difference between child rearing practise and identity styles .2-Boys and girls are significantiy different only in identity foreclosure .3- There is a significant relationship between child rearing pratises and sex .4- There is no a significant differenc between identity styles and social class . 5- There is a significant differenc between child rearing pratises and social class. 6- There is a significant relationship between aspects of child rearing pratises and identity style.
Key words : Identity style- - Child rearing practices- - Identity diffusion- - Identity foreclosure- Identity achievement - Identity achievement - Parent authoritative- Parent authoritarian- parent Permissive- Parent indifference
هدف از پژوهش حاضر مقایسه شیوه های فرزند پروری با سبک های هویت در دانش آموزان دختر و پسر پیش دانشگاهی نواحی چهار گانه شهر شیراز می باشد . نمونه این مطالعه 657 نفر از دانش آموزان دختر و پسر می باشند که به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده جند مرحله ای از بین مدارس پیش دانشگاهی در نواحی چهار گانه آموزش و پرورش شیراز انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه هویت آدامز و بنیون (OMEIS-2) و پرسشنامه سبک های فرزند پروری شیفر می باشد
بررسی نتایج با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه ، تی تست مستقل ، مخذور خی و همبستگی نشان داد که 1- بین شیوه های فرزند پروری با توجه به سبک های هویت تفاوت معنادار وجود دارد . 2- تنها در هویت زود هنگام بین دختران و پسران تفاوت معنادار وجود دارد . 3- بین شیوه های فرزند پروری و جنسیت رابطه معنادار وجود دارد . 4- بین سبک های هویت با توجه به طبقه اجتماعی تفاوت معنادار نیست . 5- بین شیوه های فرزند پروری و طبقه اجتماعی رابطه معنادار وجود دارد . 6- بین ابعاد شیوه های فرزند پروری و سبک های هویت رابطه معنادار وجود دارد .
کلید واژه ها : سبک های هویت، شیوه های فرزند پروری، هویت آشفته، هویت زود هنگام ، هویت با وقفه ، هویت پیشرفته، والدین قاطع و اطمینان بخش ، والدین مستبد ، والدین سهل گیر، والدین بی توجه